دله دیگه
بعضی وقتا تو عالم بی خیالی سیر میکنه , یه لحظه که چشاتو رو هم میزاری دور دنیا رو با دلت سیر میکنی , از همینجایی که نشستی شروع میشه و بعد گشت و گذار تو همین کره ی زمین و بعضا تو ماه و مریخ و امثالهم سر از کوچه ی اونی که تو فکرشی در میاری.
یهو به خودت میای , یک لحظه سرتو تکون میای و می بینی تنها پای سیستمت نشستی و نه از کوی و دیار یار حبریه نه از سیر و سفر تو ماه و مریخ و امثالشون ....!!!
سعی میکنی تو عالم هوشیاری خودت بمونی
یه اهنگ انتخاب میکنی تا گوش بدی . شاید کمکت کنه تا تو عالم توهمات قدم نزنی .اما هیچ اهنگی به دلت نمیشینه .....
مشغول می شی تا اهنگاتو چک کنی و یه اهنگ که باب دلته و میشه روش تمرکز کرد رو انتخاب کنی و واسه یه لحظه ی هر چند کوتاه ..... حتی به کوتاهی چند دقیقه با اون اهنگ زندگی کنی .
میگردی و میگردی و میگردی تا به یه اهنگ بر میخوری که باب دلته
اهنگش غمگین میزنه
حرف دلتو میزنه
مهمتر میشه تحملش کنی حتی وقتی که تو همچین حال و هوایی باشی
صدای اسپیکراتو تنظیم میکنی تا بلندی و کوتاهی صداش ادیتت نکنه و اروم میشینی تا از کشفی که کردی استفاده کنی و دلت باهاش اروم بگیره .... یه دقیقه تو همین حال و هوا میگذره اما باز توهمات به سراغت میان این بار از یه راه دیگه تو به سیر دور دنیا میری ................
میگردی و می گردی و میگردی اما مقصدت بازم معلومه
بازم همون خونه
همون کوچه
همون پنجره و همون چشایی که منتظرن تا یکی پرده ی پشت پنجره رو کنار بزنه و ..............فقط برای یک لحظه بتونی ببینی
که باز با تموم شدن اهنگ کشف شدت دوباره میبینی هنوز تو کنج تنهایی خودت اروم کنج اتاقت نشستیو
نشستی و نشستی و نشستی