نقطه سرخط

تلفیق دنیای مجازی ,علوم ,احساسات و تجربیات

نقطه سرخط

تلفیق دنیای مجازی ,علوم ,احساسات و تجربیات

مشوش استــ حــالم
خیــال رفتــنـ دارمـ

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

داستان یک اشتباه

از ادم ها چیزی نمی دانم 

از کرده هاشان 

 از نا مردی ها 

از جگونه زندگی کردن شــان 

و از خیلی چیزهای دیگر 

هزار سال عمر ندارم و نمی توانم از تجربیات فراوان خود بگویم اما گاه احساس می شود از تجربیات کم گفت 

از راه هایی که عده ای رفته اند اما حس می کنی اشتباهند 

و برای اثبات ان برای خود هزارو یک دلیل و مدرک داری 

البته نه دانش داستان نویسی دارم و نه در وبلاگ نویسی تبحری ....

سالها پیش پسری در روستاهای نردیک نیشابور فعلی به دنیا امد , پدرش در همان کودکی و شاید هم بدو نوجوانی فوت می کند و با یک مادر بزرگ می شود

در نوجوانی طبق رسم و رسومات ان زمان بندو بساط قاچاقجیان مواد و توزیع کنندگان انها داغ داغ بود و هر کسی را وسوسه می کرد .مرد نوجوان غصه که اکنون جوانی برای خود شده بود شروع به توزیع مواد می کند.

مدت اندکی شروع به این کسب و کار می شود و در گیر ودار انقلاب که عده ی زیادی از قاجاقچیان مواد به دار کشیده می شوند کم کمک ترس یا شاید هم حس خدا شناسی و بازگشت به سوی خدا وی را فرا می گیرد و براز ان کسب و کار برمی گردد

با دختری اشنا شده و ازدواج و عروسی و .... از همه این ها که بگذریم بالاخره اولین فرزند مرد داستان ما به دنیا می اید.

مرد داستان اکنون شخصیتی بسیار دوسداشتنی به خودش گرفته 

از صبح تا شب به کارگری خود مشغول می شود و به کار هیج کس کاری ندارد

تا می تواند و در توان دارد دست افرادی که به نوعی محتاج بودند را می گیرد و ...ابرو و اعتباری برای خود دست و پا می کند که با شغل کارگریی که داشته هر مهندس و دکتری با شناختنش خم میشد و ...

از بد روزگار پسرش تن پرور و بی خاصیت بار می اید و چون پدرش همواره سر بر کار خود داشته و حمایت از 

تنها فرزندشان و دلایل دیگر به هر چیزی از انواع کلاه برداری تن می دهد الا کار کردن و نان حلال

طی چندین دزدی که گندش در می اید هم از ترس ابرو و اعتبارش خسارت دزدان را می دهد و کسب حلالیت می کند و چون تعداد این دزدی ها زیاد می شود عاصی شده و فقط خسارت کسانی را که اشنا هستند و می توانند ابرو و اعتبار پیرمرد که با جان کندن و بیل زدن و رحمت بدست اورده را متقبل می شود و بقیه را از در خانه خود می راند که به بنده مربوط نمی شود 

ادامه دارد 

  • کامیاب خوش اقبال

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی